Tuesday, September 21, 2010

DONGENG SI KANCIL BERBAHASA PERSIA

روزی موش خرمایی می خواست از یک رودخانه عبور کند اما دو مشکل وجود داشت اول اینکه نمی توانست از آب رد بشود و مشکل مهمتر اینکه در آن رودخانه یک گروه تمساح زندگی می کردند.
موش خرمایی وقتی به تمساحها رسید آنها می خواستند اورا بخورند اما موش خرمایی گفت : صبر کنید من حاضرم که شما من را بخورید اما یک شرط دارم. شرط من این است که شما باید در یک صف کنارهم بایستید وهر کدام از شما یک قسمت از من را بخورد تا همه سما بتوانید از گوشت من استفاده کنید
تمساحها قبول کردند ودر عرض رودخانه در کنار هم قرار گرفتند هنگامی که موش خرمایی زرنگ فرصت را مناسب دید به سرعت خود را از روی تمساحها رد کرد وبه سمت دیگر رودخانه رساند وبا این حیله هم توانست از دست تمساحها رها شود وهم از رودخانه عبور کند.




“باید از غفلت دشمنت استفاده کنی تا بتوانی از قدرت اون به نفع خودت استفاده کنی.”

No comments: